خلاصه کتاب The Piano Man:
A woman finds a man on a beach. He is very cold, his clothes are wet, and he cannot speak. The woman phones for help, and an ambulance comes and takes the man to hospital. In hospital they ask the man questions, but he does not answer. He still cannot speak – or does not want to speak. Who is he, this strange man from the sea? What is his name? Where did he come from? And why do they call him the Piano Man?
زنی مردی را در ساحل پیدا می کند. او بسیار سرد است ، لباس او خیس است ، و او نمی تواند صحبت کند. این زن برای کمک تلفنی می کند ، و یک آمبولانس می آید و مرد را به بیمارستان می برد. در بیمارستان آنها از مرد سؤال می کنند ، اما او جواب نمی دهد. او هنوز هم نمی تواند صحبت کند – یا نمی خواهد صحبت کند. او کیست ، این مرد عجیب از دریا؟ اسمش چیست؟ او اهل کجا است؟ و چرا آنها او را مرد پیانو می نامند؟
خلاصه کتاب The Girl with Red Hair:
Every day people come to Mason’s store – old people, young people, men and women. From his office, and in the store, Mark watches them. And when they leave the store, he forgets them. Then one day a girl with red hair comes to the store, and everything changes for Mark. Now he can’t forget the beautiful face, those green eyes, and that red hair . . .
هر روز مردم به مغازهی آقای میسون میآمدند، از پیر و جوان، و مرد و زن مارک آنها را از دفترش یا از مغازه تماشا میکرد.و وقتی هم آنجا را ترک میکردند آنها را فراموش میکرد. تا این که یک روز دختری با موهای قرمز به مغازه میآید و همه چیز را برای مارک تغییر میکند. حالا او دیگر نمی تواند آن صورت زیبا، چشمان سبز، و موهای قرمز را فراموش کند.
خلاصه کتاب The Phantom of the Opera:
It is 1880, in the Opera House in Paris. Everybody is talking about the Phantom of the Opera, the ghost that lives somewhere under the Opera House. The Phantom is a man in black clothes. He is a body without a head, he is a head without a body. He has a yellow face, he has no nose, he has black holes for eyes. Everybody is afraid of the Phantom – the singers, the dancers, the directors, the stage workers… But who has actually seen him?
سال 1880 در اُپرا هاوس پاریس است. هرکس در حال صحبت کردن دربارهی شبح اُپرا میباشد، روح جایی زیر خانهی اُپرا زندگی میکند. شبح مردی با لباسهای مشکی است. او بدنی بدون سر دارد، سری بدون بدن. صورتش زرد است. بینی ندارد. به جای چشم دو حفرهی سیاه دارد. همه از فانتوم می ترسند- خواننده ها، رقصنده ها، کارگردانها، گارگران صحنه … اما چه کسی واقعا او را دیده است؟
دیگران را با نوشتن نظرات خود، برای انتخاب این محصول راهنمایی کنید.
افزودن دیدگاه جدیدهنوز بررسیای ثبت نشده است.