زبان، تنها مجموعهای از واژهها نیست؛ آینهای است از احساسات انسان. وقتی غمگینیم، واژهها سنگینتر میشوند و وقتی شادیم، همان کلمات درخشانتر به نظر میرسند. در زبان انگلیسی، همانند فارسی، برای بیان احساسات انسانی از اصطلاحات گوناگونی استفاده میشود که گاه معنا و حالوهوایی فراتر از ترجمهی تحتاللفظی خود دارند. اصطلاحاتی که از دل تجربههای روزمره، ادبیات و فرهنگ مردم زاده شدهاند و میتوانند در یک جمله ساده، حال درونی فرد را عمیقتر و طبیعیتر منتقل کنند. در این مطلب، با مجموعهای از اصطلاحات مرتبط با غم و شادی در زبان انگلیسی آشنا میشوید؛ عباراتی که دانستنشان نهتنها به درک بهتر گفتوگوهای واقعی کمک میکند، بلکه احساسات شما را در موقعیتهای مختلف، صادقانهتر و طبیعیتر بیان خواهد کرد.
چرا باید اصطلاحات احساسی انگلیسی را یاد بگیریم؟
یادگیری زبان، تنها به حفظ واژگان و ساختارهای گرامری محدود نمیشود؛ بلکه یعنی توانایی انتقال دقیق احساسات، همانگونه که در ذهن و دل ما جریان دارد. وقتی از «اصطلاحات احساسی» صحبت میکنیم، در واقع از قلب تپندهی زبان حرف میزنیم؛ عباراتی که بار عاطفی دارند و میتوانند در چند کلمه، حس شادی، غم، دلتنگی، یا حتی خشم و عصبانیت همانطور که در اصطلاحات انگلیسی درباره عصبانیت دیده میشود را منتقل کنند.
برای مثال، جملهی سادهی “I’m happy” تنها بیان یک وضعیت است، اما وقتی میگوییم “I’m over the moon”، شنونده حس واقعی شور و هیجان را درک میکند. این همان تفاوت میان دانستن زبان و «زندگی کردن با زبان» است. اصطلاحات احساسی به ما کمک میکنند طبیعیتر صحبت کنیم، احساساتمان را بیپرده بروز دهیم و در مکالمات روزمره مانند یک فرد بومی به نظر برسیم.
از سوی دیگر، در آزمونهایی مانند IELTS یا در گفتوگوهای بینفرهنگی، بهکاربردن این اصطلاحات نشانهی تسلط زبانی و درک عمیقتر از فرهنگ انگلیسیزبانان است. کسی که میداند چگونه با جملهای ساده حال و هوای گفتوگو را تغییر دهد، در واقع زبان را نه صرفاً بهعنوان ابزار ارتباط، بلکه بهعنوان پلی میان احساس و اندیشه به کار میگیرد.
بنابراین، یادگیری اصطلاحات احساسی در انگلیسی تنها برای گسترش دایرهی لغات نیست؛ بلکه گامی است برای زیباتر حرف زدن، طبیعیتر نوشتن و انسانیتر ارتباط برقرار کردن.
اصطلاحات انگلیسی مربوط به شادی (Happy Idioms)
شادی، یکی از نابترین احساسات انسانی است و زبان انگلیسی، برای توصیف آن صدها اصطلاح و عبارت رنگارنگ دارد. هرکدام از این اصطلاحات، تصویری زنده از حس خوشبختی، هیجان یا رضایت در دل خود دارند. دانستن آنها باعث میشود مکالمات شما طبیعیتر، زندهتر و احساسیتر به گوش برسد؛ درست مثل یک انگلیسیزبان بومی که از کلمات برای انتقال حال خوبش استفاده میکند.
برای مثال، وقتی کسی میگوید:
I’m on cloud nine!
یعنی «از خوشحالی روی ابرهاست». این عبارت در موقعیتهایی به کار میرود که فرد سرشار از شادی یا هیجان است، مثلاً بعد از قبولی در آزمون یا دریافت خبر خوب.
عبارت دیگری مانند:
Over the moon
هم معنایی مشابه دارد، اما معمولاً برای ابراز شادی عمیقتر و ناگهانی به کار میرود؛ مثلاً وقتی کسی خبر ازدواج یا موفقیت بزرگش را میشنود.
یا اصطلاح محبوب “Walking on air” که تصویر فردی سبکبال و خوشحال را تداعی میکند، یعنی آنقدر خوشحال است که انگار از زمین جدا شده!
گاهی هم اصطلاحات شادی در موقعیتهای غیررسمی و دوستانه استفاده میشوند، مثل:
Grinning from ear to ear
بهمعنای «لبخند از گوش تا گوش»؛ یعنی کسی که لبخندش از شدت شادی قطع نمیشود.
در زبان انگلیسی، این نوع اصطلاحات نهتنها برای توصیف شادی خود، بلکه برای همدلی با دیگران نیز کاربرد دارند. مثلاً وقتی دوستت موفقیتی به دست آورده، گفتن جملهای مثل “I’m so happy for you!” یا “You must be on cloud nine!” باعث میشود احساست صادقانهتر و ارتباطت عمیقتر شود.
بنابراین، یادگیری اصطلاحات انگلیسی مربوط به شادی فقط برای افزایش دایره واژگان نیست؛ بلکه به شما کمک میکند احساسات مثبت را زیباتر بیان کنید و در مکالمههای روزمره، لحن گرمتر و انسانیتری داشته باشید.
اصطلاحات انگلیسی مربوط به غم (Sad Idioms)
غم، احساسی جهانی است که در هر زبانی شکل و صدای خاص خود را دارد. در زبان انگلیسی، این احساس اغلب از طریق اصطلاحاتی بیان میشود که ریشه در فرهنگ، تجربه و ادبیات مردم دارند. آشنایی با اصطلاحات انگلیسی مربوط به غم کمک میکند بتوانیم اندوه یا ناامیدی را نه فقط ترجمه کنیم، بلکه آن را احساس کنیم و به شیوهای طبیعی و درست منتقل نماییم.
برای مثال، وقتی کسی میگوید:
I’m feeling blue
در واقع نمیخواهد از رنگها صحبت کند، بلکه میگوید «احساس ناراحتی میکنم». رنگ آبی در فرهنگ انگلیسیزبانها نمادی از غم است و همین ویژگی، به این اصطلاح معنای شاعرانهای میدهد.
اصطلاح دیگری مانند:
Down in the dumps
به معنای «دلگرفته یا افسرده بودن» است. این عبارت بیشتر در گفتوگوهای روزمره استفاده میشود، مثلاً وقتی کسی بیانگیزه یا ناراحت است اما نمیخواهد مستقیماً بگوید افسرده شده.
در شرایطی که فرد بهشدت غمگین یا دلسرد است، ممکن است بگوید:
My heart sank
یعنی «دلم فرو ریخت» جملهای که در موقعیتهایی مثل شنیدن خبر بد یا تجربهی ناامیدی به کار میرود.
یکی دیگر از اصطلاحات رایج،
Crying over spilt milk
است؛ به معنای «غصه خوردن برای چیزی که دیگر قابل جبران نیست». این عبارت یادآور واقعگرایی است: وقتی شیری ریخته، گریه کردن آن را برنمیگرداند؛ پس بهتر است بپذیریم و ادامه دهیم.
گاهی هم غم با احساس دلتنگی درهم میآمیزد؛ در چنین موقعیتی میتوان گفت:
I miss you so much, it hurts
که در فارسی، نزدیکترین معادلش «آنقدر دلم برایت تنگ شده که درد دارد» است.
درک و بهکاربردن این اصطلاحات نهتنها دایرهی واژگان شما را گسترش میدهد، بلکه درک عمیقتری از جنبهی انسانی زبان به شما میدهد. وقتی بتوانید احساس غم را با زبان دیگری بیان کنید، یعنی به مرحلهای از تسلط رسیدهاید که زبان، دیگر فقط ابزار نیست؛ بخشی از وجود شما شده است.
نکات کاربردی برای استفاده از این اصطلاحات در مکالمه
دانستن اصطلاحات انگلیسی فقط نیمی از مسیر است؛ نیم دیگر، استفاده درست و بهموقع از آنها در مکالمه است. بسیاری از زبانآموزان دهها اصطلاح را حفظ میکنند اما هنگام صحبت، نمیدانند کدام عبارت در چه موقعیتی طبیعیتر به نظر میرسد. برای اینکه اصطلاحات احساسی را مانند یک انگلیسیزبان واقعی به کار ببرید، رعایت چند نکته ساده اما کلیدی ضروری است. این نکته بهویژه زمانی اهمیت دارد که در موقعیتهای واقعی مانند سفر یا گفتوگوهای روزمره قرار میگیرید؛ برای مثال، دانستن اصطلاحات انگلیسی در فرودگاه میتواند تفاوت میان یک گفتوگوی عادی و ارتباط مؤثر و حرفهای را رقم بزند.
۱. موقعیت را بشناسید.
هر احساسی، لحن و بافت خودش را دارد. برخی اصطلاحات مانند “I’m on cloud nine” یا “Feeling blue” در مکالمههای روزمره رایجاند، اما در موقعیتهای رسمی یا نامهنگاری حرفهای نباید از آنها استفاده کرد. بنابراین، پیش از بهکاربردن هر اصطلاح، ببینید آیا موقعیت شما صمیمی است یا رسمی.
۲. احساس را در بافت طبیعی بیان کنید.
بهجای استفادهی جدا از اصطلاح، آن را در جملهای کامل و طبیعی به کار ببرید. مثلاً بهجای گفتن “Over the moon!” بهتنهایی، بگویید:
I was over the moon when I got the job
این کار باعث میشود مکالمهتان طبیعیتر و تأثیرگذارتر باشد.
۳. بیش از حد از اصطلاحات استفاده نکنید.
بهکاربردن زیاد اصطلاحات پشتسرهم، گفتار را غیرطبیعی و تصنعی میکند. بهتر است در هر مکالمه، تنها یکی دو اصطلاح را بهصورت هدفمند به کار ببرید تا شنونده احساس نکند قصد نمایش دانش زبانی دارید.
۴. با گوش دادن، یاد بگیرید.
فیلمها، سریالها و پادکستهای انگلیسی بهترین منبع برای شنیدن کاربرد واقعی این اصطلاحاتاند. با دقت به لحن گوینده و موقعیت جمله گوش دهید؛ همین جزئیات کوچک، تفاوت میان گفتار کتابی و گفتار زنده را ایجاد میکند.
۵. تمرین گفتوگو با احساسات واقعی.
اصطلاحات احساسی زمانی در ذهن میمانند که با تجربهی شخصی شما پیوند بخورند. هنگام صحبت با دوست یا در کلاس زبان، سعی کنید دربارهی احساس واقعی خود صحبت کنید و از یک اصطلاح مناسب استفاده کنید. مثلاً بگویید:
I was feeling down yesterday, but your message made my day
(دیروز ناراحت بودم، ولی پیامت روزم را ساخت.)
در نهایت، هدف از یادگیری اصطلاحات احساسی، صرفاً دانستن چند عبارت نیست؛ بلکه ایجاد ارتباطی صادقانهتر و انسانیتر در زبان انگلیسی است. هر اصطلاحی که درست و بهجا استفاده شود، نهتنها معنا بلکه «حس» را منتقل میکند و این همان چیزی است که زبان را زنده و زیبا میسازد.
جملات نمونه با اصطلاحات غم و شادی در انگلیسی
یادگیری اصطلاحات، زمانی مؤثر است که آنها را در جملههای واقعی ببینیم. در ادامه، مجموعهای از جملات کاربردی و طبیعی آورده شده که میتوانید در مکالمات روزمره، نوشتارها یا حتی در آزمونهایی مثل IELTS Speaking از آنها استفاده کنید.
اصطلاحات مربوط به شادی (Happy Idioms)
- I’m on cloud nine after passing my IELTS exam.
بعد از قبولی در آزمون آیلتس، از خوشحالی روی ابرها هستم - She was over the moon when she got accepted into university.
وقتی در دانشگاه پذیرفته شد، از خوشحالی در پوست خود نمیگنجید - He’s been walking on air since he got the promotion.
از وقتی ترفیع گرفته، آنقدر خوشحال است که انگار روی هوا راه میرود - Winning the competition made my day.
برنده شدن در مسابقه واقعاً روزم را ساخت - They were grinning from ear to ear after hearing the good news.
بعد از شنیدن خبر خوب، لبخندشان از گوش تا گوش کشیده شده بود
اصطلاحات مربوط به غم (Sad Idioms)
- I’ve been feeling blue since she left.
از وقتی او رفت، احساس غم و دلتنگی دارم - He’s really down in the dumps these days.
این روزها واقعاً گرفته و دلمرده است - My heart sank when I heard about the accident.
وقتی خبر تصادف را شنیدم، دلم فرو ریخت - There’s no use crying over spilt milk.
گریه کردن برای چیزی که گذشته فایدهای ندارد - She wears her heart on her sleeve, so everyone knows when she’s sad.
او احساساتش را پنهان نمیکند، بنابراین همه میفهمند کی ناراحت است
درک و تمرین این جملات نهتنها باعث تقویت دایرهی واژگان میشود، بلکه کمک میکند هنگام صحبت، احساسات خود را دقیقتر و طبیعیتر منتقل کنید. به یاد داشته باشید: در زبان انگلیسی، همانقدر که دستور زبان مهم است، احساس در کلمات هم ارزش دارد.
جمع بندی
زبان، زمانی زنده است که احساس در آن جاری باشد. یادگیری اصطلاحات غم و شادی در انگلیسی تنها به معنای آشنایی با چند عبارت زیبا نیست؛ بلکه راهی است برای درک عمیقتر از فرهنگ، تفکر و روح انسانهایی که با این زبان سخن میگویند. وقتی بتوانیم حس خوشحالی، دلتنگی یا ناامیدی خود را با واژههایی طبیعی و دقیق بیان کنیم، در واقع از مرحلهی ترجمه عبور کرده و به مرحلهی «زیستن با زبان» رسیدهایم. همین اصل در موقعیتهای روزمره نیز صادق است؛ برای نمونه، تمرین و یادگیری مکالمات انگلیسی در رستوران به شما کمک میکند احساسات، نیازها و خواستههای خود را بهصورت روان و مؤدبانه در گفتوگوهای واقعی منتقل کنید.
بهکارگیری این اصطلاحات در گفتوگوها، نهتنها مکالمات شما را واقعیتر و صمیمیتر میکند، بلکه به شنونده نشان میدهد که شما زبان انگلیسی را میفهمید، احساس میکنید و در آن نفس میکشید. پس هر بار که جملهای مانند “I’m over the moon” یا “Feeling blue” را به زبان میآورید، به یاد داشته باشید که این فقط تمرین زبان نیست این تمرین انسان بودن است.کتابهای Oxford Word Skills و English Idioms in Use به یادگیری لغات اصطلاحات انگلیسی به صورت موضوعبندی شده، کمک میکنند. مجموعه کتابهای Oxford Word Skills:
مجموعه کتابهای English Idioms in Use:
- سفیرمدیا
- آبان 14, 1404

۲ دیدگاه برای “اصطلاحات غم و شادی در انگلیسی | بیان احساسات با کلمات”
عالی بود ممنون. برای سطح اینترمدیت چه کتابی برای یادگیری اصطلاحات انگلیسی پیشنهاد میکنید؟
سلام کتاب English Idioms in Use سطح intermediate بسیار کاربردی و مفید خواهد بود.
خرید کتاب English idioms in use